تک فارس
حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است
محصولات معتبر
محصولات معتبر

مجموعه شعرهای زیبا به مناسبت اربعین حسینی

image مجموعه شعرهای زیبا به مناسبت اربعین حسینی

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم

گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم

زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن

که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم

تکفارس آی آر

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم

چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم

مسافر از برای یار سوغات آورد اما

من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن

www.takfars.ir

که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم

تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!

که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم

چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم

خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم

زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل

همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم

قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی

به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم

زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را

تک فارس

به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

image مجموعه شعرهای زیبا به مناسبت اربعین حسینی

گلم پرپر شد و بوی گلاب آید ز خاک او

بگو ای باغ سرخ من، گل من کو گل من کو

حسین جانم، حسین جانمنمی گویم چها دیدم که از من باخبر بودی

به هر کویی گذر کردم تو با من همسفر بودی

حسین جانم، حسین جانم

نمی دانم چسان بی تو، به سر عزم وطن دارم

ز هجده یوسفم با خود فقط یک پیرهن دارم

حسین جانم، حسین جانم

T A K F A R S

به غیر از اشک چشم خود نیاوردم گلابی را

که من هرگز ننوشیدم بدون گریه آبی را

حسین جانم، حسین جانم

***

سحر چون پیک غم از در درآید

شرار از سینه، آه از دل برآید

درای کاروانی از وطن دور

به گوش جان ز دیوار و درآید

گمانم کاروان اهل‌بیت است

که سوی کعبه‌ی دل با سرآید

تک فارس www.takfars.ir

گلاب از چشم هر آلاله، جاری است

که عطر عترت پیغمبر آید

پس از یک اربعین اندوه و هجران

به دیدار برادر، خواهر آید

همان خواهر که غوغا کرده در شام

همان ریحانه‌ی پیغمبر آید

همان خواهر که با سِحر بیانش

به هر جا آفریده محشر آید

همان خواهر که کس نشناسد او را

به باغ لاله‌های پرپر آید

تکفارس

همان خواهر ولی خاطرپریشان

سیه‌پوش و بنفشه‌پیکر آید

اگر از کربلا، غمگین سفر کرد

کنون از گَرد ره، غمگین‌تر آید

نوای «وای وای» از جان زهرا

صدای «های های» حیدر آید

از این دیدار طاقت‌سوز ما را

همه خون دل از چشم تر آید

غم‌آهنگی به استقبال یک فوج

کبوترهای بی‌بال و پر آید

takfars.ir

بیا با این کبوترها بخوانیم

سرودی را که شام غم سرآید:

«شمیم جان‌فزای کوی بابم

مرا اندر مشام جان برآید»

«گمانم کربلا شد، عمّه! نزدیک

که بوی مُشک ناب و عنبر آید»

«به گوشم، عمّه! از گهواره‌ی گور

در این صحرا، صدای اصغر آید»

«مهار ناقه را یک دم نگه‌دار

که استقبال لیلا، اکبر آید»

تک فارس آی آر

«ولی ای عمّه! دارم التماسی

قبول خاطر زارت گر آید»،

«در این صحرا مکن منزل که ترسم

دوباره شمر دون با خنجر آید»

image مجموعه شعرهای زیبا به مناسبت اربعین حسینی

ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار

آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار

محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست

این کاروان خسته دل را منزل اینجاست

اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد

TakFars

از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند

باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند

اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس

هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد

بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد

اینجا ز آل الله منع آب کردند

با تیر طفل شیر را سیراب کردند

اینجا صدای العطش بیداد می کرد

تک فارس

بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد

اینجا همه از آل پیغمبر بریدند

ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید

قرآن به زیر دست و پا پامال گردید

اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره

اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره

اینجا زدند آل علی را ظالمانه

شد یاس ها نیلوفری از تازیانه

اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت

www.takfars.ir

دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت

اینجا به گردون رفت دود آه زینب

حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد

هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد

اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند

دُردانه های وحی در محمل نشستند

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟

ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟

با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟

T A K F A R S

با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟

خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست

پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست

تصویر درد و داغ در آیینه دارم

چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم

در سینه داغ هیجده دلدار دارم

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم

ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم

اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه

تک فارس www.takfars.ir

بی تو چگونه من روم سوی مدینه

ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد

ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم

زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟

بگذار تا سوز دلم مخفی بماند

این صفحه با سوز خود میثم بخواند

***

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

Tak Fars

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

تو رفتی و کنار خودم گریه می‌کنم

دارم سر مزار خودم گریه می‌کنم

تکفارس آی آر

ای سایه بلند سرم‌ای برادرم!

آیینهٔ ترک ترک در برابرم

بالم شکسته است و پرم پر نمی‌زند

اما هنوز مثل همیشه کبوترم

من قول داده‌ام که بگیرم سر تو را

از دست نیزه‌ها و برایت بیاورم

حالا سری برای تو آورده‌ام ولی

خاکستری و خاکی و‌ای خاک بر سرم!

بگذار اول سخن و شکوه‌ام تو را

ای ماه زینب از نگرانی درآورم

تک فارس

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی

راحت بخواب دست نخورده است معجرم

تو رفتی و کنار خودم گریه می‌کنم

دارم سر مزار خودم گریه می‌کنم

***

بیش از چهل منزل به دنبال سر ِ تو

از کربلا تا شام آمد خواهر ِتو

هم هِجر ِ تو هرگز نمیشد باور ِ من

هم هِجر ِ من هرگز نمیشد باور ِ تو

بی پاسبان ماندن به کوفه حق ِ من بود

www.takfars.ir

وقتی نَه اکبر بود نَه آب آور ِ تو

گه از سر ِ دروازه ای، گه از درختی

از هرکجا میگشت آویزان سر ِ تو

در بَزمِشان خیی غرورم را شکستند

خیلی جسارت شد به من در مَحضَر ِ تو

تو گریه میکردی برای معجر ِ من

من گریه میکردم برای حنجر ِ تو

حق ِ لب و دندانِ تو کِی خیزران بود؟!

بوسیده لبهای تورا پیغمبر ِ تو

دیدم به چشم خود که وقتی چوب میزد

T A K F A R S

در دستِ آن ملعون بود انگشتر ِ تو

گودال و دیر ِ راهب و کُنج ِ تنور و…

با تو کجاها که نیامد مادر ِ تو

***

آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود

این چهل روز کم از غصه چل سال نبود

با سرت بودم و فکر بدن‌ات می‌کُشتم

کاش آنروز نمی‌دیدم و پامال نبود

دم دروازه ساعات عجب بزمی بود

کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود

تک فارس www.takfars.ir

پیر شد زینبت از بس به سرت سنگ زدند

ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود

چوب را زد به لبت یاد لبت افتادم

هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود

خیره شد سمت سکینه، نفس‌ام بند آمد

این یکی فکر بدی داشت…. نه خلخال نبود..

خسته‌ات می‌کنم اما ز سفر برگشتم

چه بگویم خبر از زینب و اجلال نبود

جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز

بدن کوفته‌ات گوشه گودال نبود

تک فارس آی آر

***

اربعین غمت مرا انداخت

بی تو بودن مرا ز پا انداخت

بعد یک اربعین هوای غمت

راه ما را به کربلا انداخت

اُف بر این روزگار کین که مرا

اربعینی ز تو جدا انداخت

این چهل روز بی تو هر چه نداشت

خواهرت را که از صدا انداخت

یاد دارم که ظهر روز دهم

تکفارس

شعله بر جان خیمه ها انداخت

یا نوک نیزه ظالمانه تو را

از روی اسب بی هوا انداخت

از کجای سفر بگویم که

به دلم آتش بلا انداخت

نیزه دار تو از لج زینب

از روی عمد نیزه را انداخت

جان به لبهای ماتم آوردم

دیگر ای تشنه لب کم آوردم

شعله بر جان تشنگان افتاد

و به دل زخم بی امان افتاد

از همان روز که زمین خوردی

برسرم طاق آسمان افتاد

غنچه ی خشک تا که پرپر شد

به روی خاک باغبان افتاد

معجر من به دست شعله

ولی سر تو دست این و آن افتاد

دخترت روضه خوان قافله بود

از نفس آه روضه خوان افتاد

آه تحفه ی مادریت را بردند

تن عریان کشان کشان افتاد

چقدر وحشیانه انگشتر

نیمه شب دست ساربان افتاد

همینجا نیزه هاشان به جانت افتادن

تازیانه به جانمان افتاد

***

ای به خون خفته سالار زینب

گریه کردم غمت را چهل شب

داغ تو همچنان مانده بر دل

نام تو همچنان مانده بر لب

ای سید و سالارم

من تا به تن جان دارم

در سوگ تو میبارم

یا سیدی یا مظلوم

ای حماسی ترین عشق عالم

میبری جان من را دمادم

زائرت میشوم اربعین ها

در سپاه توام هر محرم

ای ذبح اعظم مولا

ای نور چشم زهرا

ای قبله گاه دل ها

یا سیدی یا مظلوم

یا اخا بی تو در کاروان ها

شور تو شعله ها زد به جان ها

کربلای چهل روزه‌ی من

خطبه‌ها بود و زخم زبان ها

من پیک عاشورایم

من زاده‌ی زهرایم

من زینب کبری‌یم

یا سیدی یا مظلوم

image مجموعه شعرهای زیبا به مناسبت اربعین حسینی

تا سایه سرت به سر محملم فتاد

برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد

یک اربعین بود که ندیدم جمال تو

وین است شعله ای که بر آب و گلم فتاد

ای کشتی نجات ز طوفان دوری ات

موج بلا و حادثه بر ساحلم فتاد

بودم هزار مشکل و از رنج هر اسیر

یک مشکل دگر به روی مشکلم فتاد

برخاست آتش از دل و اشکم به رُخ دوید

دل هر زمان به یاد ابوفاضلم فتاد

دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ

مُردم همین که بار در آن منزلم فتاد

شد گریه رقیه سبب تا ببینمت

هر چند باز داغ دگر بر دلم فتاد

شد باز بند دست من و باز کی شود

بند مصیبتی که به پای دلم فتاد

محصولات معتبر
محصولات معتبر