داستان تصویری بزبزقندی به صورت کامل
طولی نکشید که آقا گرگه خودش رو به خونه ی بزغاله ها رسوند و شروع به در زدن کرد. بزغاله ها پرسیدن: کیه؟ و گرگ گفت: بچه های عزیز در رو باز کنین من مامان شما هستم...
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
روزی روزگاری... ادامه ››