داستان زیبای نمکی هفت درو بستی به صورت کامل
اونها تا نمکی را دیدند فریاد کردند: خاتون جان! خاتون جان! شما کجا اینجا کجا؟ نمکی داستان حال خودش رو از اول تا آخر برای اونها تعریف کرد، بعد از دخترها پرسید: شماها اینجا چه کار می کنید؟
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود.
پیرزنی... ادامه ››