چطور با پدر و مادر پیرمان رفتار کنیم
به سالمندی که میرسیم تمام نیازها و اشتیاقهای جوانی رنگ میبازد، دیگر خبری از اراده و سرکشی و لجاجت نیست. احساسات، شکل کودکانه به خود میگیرد، اشکها زودتر از تصور سرازیر میشود، سروصدا آزار میدهد، حوصله زود سر میرود، زود رنجی عادت میشود، چشمها کم سو میشود، اما میبیند اشارههای ابرویی را که از پشت سر او را نشانه میرود یا پچپچهایی را که دربارهاش میشنود و سکوت میکند و… برخی نیاز به فرزندان و توجه آنان را نتیجه از دست رفتن سایه سر میدانند. سایهای که گاه تا ۷۰ ـ ۶۰ سال بر سر داشتهاند و در خلأ او به دنبال جایگزین میگردند.
آقا حجت بازنشسته ۷۸ سالهای است که ۳۴ سال در شرکت مخابرات تهران خدمت کرده و شش سال پیش همسرش را از دست داد، با وجودی که خودش ادعا میکند به کسی نیاز ندارد، اما دو دخترش هر روز به او سر میزنند که اگر به او سرکشی نکنند، سینک ظرفشویی خانه از ظروف نشسته پر میشود و آقا حجت، غذا از بیرون سفارش میدهد که برای چربی خونش مضر است. داماد بزرگ او اصرار دارد آقا حجت خانهاش را بفروشد و در آپارتمان ۶۷ متری با آنان زندگی کند تا همسرش مجبور نباشد هر یک شب در میان تا صبح پیش پدرش بماند، اما آقا حجت زیر بار نمیرود.
من در این خانه زیادی نیستم
مشکلات بسیاری از سالمندان از زمانی آغاز میشود که همسرشان را از دست میدهند و اگر فرزند مجردی در خانه نداشته باشند، احساس تنهایی و ترس از بیکسی فشار روانی مضاعفی بر آنان وارد میکند.
تکفارس آی آر
زیبا امینپور، جامعهشناس در این زمینه میگوید: گاهی سالمندان به عنوان مادربزرگ یا پدربزرگ وارد خانواده دختر یا پسر خود میشوند و روابط جدیدی برقرار میشود، بنابراین آنها وارد سیستمی شدهاند که باید خود را با این سیستم هماهنگ کنند، کاری که برای آنان دشوار است. در نتیجه ناسازگاریها و ناهماهنگیها باعث بروز بیماری روحی در ضعیفترین و آسیبپذیرترین عضو خانواده یعنی همان سالمندان میشود. البته این وضع برحسب الگوهای فرهنگی به شکل بیماری واقعی یا احساس کسالت ظاهر خواهد شد.
بسیاری از سالمندان پس از فوت همسر قدرت انطباق با شرایط جدید را ندارند و به دلیل وابستگی زیاد به همسر دچار افسردگیهای حاد میشوند در این صورت حتی حضور فرزندان هم نمیتواند جای خالی همسر را برایشان پر کند. شاید باورش کمی دشوار باشد، اما خودکشیهای موفق در دوره سالمندی از تمام دورههای سنی دیگر بیشتر است. همچنین اقدام به خودکشیهای منفعلانه به دلیل کمبودن امید به زندگی در این افراد با انجام کارهایی مثل مصرفنکردن داروها یا رعایتنکردن پرهیز غذایی در میان پدران و مادران تنهای ما قابل توجه است.
با والدین سالمندمان چه کنیم؟
همه میدانیم که سالمندان عزیزند و چشم و چراغ خانههای ما هستند، همه به این فرهنگ بومی که احترام سالمندان واجب است معتقدیم، همه باور داریم که وجودشان، مغتنم است و اگر روزی از دستشان بدهیم، جامه میدریم و مجلس ختم میگیریم و روزها و شبها گریه میکنیم و… اما تا وقتی هستند گویی آنها را نمیبینیم، سالمندان در خانههای ما عزیزند تا وقتی به عنوان مهمان بیایند و بروند و اگر روزی نیازشان را به خودمان ببینیم، دلخور میشویم، تحملمان کم میشود، از یاد میبریم نیازهایی را که آنها برآورده کردهاند و حالا طلبکار ما هستند و موظفیم بدهیشان را بپردازیم آن هم نه با غیظ که با عشق.
این وظیفه نیازمند آموزش است. بسیاری از کشورهایی که از ارزشهای ملی و دینی ما ایرانیان تهی هستند، قدر سالمندانشان را چنان دانستهاند که خدمات و قوانین تامین اجتماعی، دستکم خلأ عاطفی آنان را پر میکند، اما در ایران اگر سالمندان در تامین معاش به تنگنا بیفتند، نه از حمایت دولت خبری است و نه از احترام اجتماعی. تغییر این نگاه به سالمندان و کاهش سوءرفتار با آنان در خانواده و جامعه تمرین و تربیت میخواهد؛ همان نکتهای که جایش در کتابهای آموزشی خالی است.
www.takfars.ir
هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است حتما با مشاور مربوطه یا پزشک متخصص مشورت کنید. اطلاعات بیشتر