داستان کوتاه و آموزنده آزاد کردن پرنده ها
دو تا پرنده خریدیم و آن ها را آزاد کردیم . پرنده ها پر زدند و به آسمان رفتند ، دور دور ، جایی نزدیک فرشته ها
من و دایی عباس به خیابان رفته بودیم که من ، یک خیابانپرنده فروشی دیدم . به دایی گفتم : « به دایی گفتم برای من دو تا پرنده کوچک می خرید » دایی پرسید :
-« می خواهی با آن چه کنی ؟»
گفتم : « می خواهم آن ها را در یک قفس کوچک و قشنگ نگه دارم .» دایی گفت :« در خانه حضرت علی علیه السلام مرغابی هایی بودند که آن ها را کسی به ا مام حسین علیه السلام هدیه داده بود . یک روز حضرت علی به دخترشان گفتند :
تکفارس آی آر
این ها زبان ندارندکه وقتی گرسنه یا تشنه می شوند بتوانند چیزی بگویند یا از تو چیزی بخواهند . آن ها را رها کن تا از آن چه خدا روی زمین آفریده ، بخورند و آزاد باشند .»
به پرنده های بیچاره نگاه کردم . به دایی گفتم :« دو تا پرنده برایم می خرید؟» دایی گفت : قفس هم می خواهی ؟» گفتم :« نه ! می خواهم آن ها را آزاد کنم .» دایی گفت :« در روز تولد حضرت علی علیه السلام تو با آزاد کردن پرنده ها ، قشنگترین هدیه را به ایشان می دهی .» من و دایی دو تا پرنده خریدیم و آن ها را آزاد کردیم . پرنده ها پر زدند و به آسمان رفتند ، دور دور ، جایی نزدیک فرشته ها .
سلام . بعضی از پرنده ها نیاز به مراقبت جدی دارند خرید و آزاد کردن پرنده هایی که همیشه در قفس بودن ممکنه جان اون ها رو به خطر بندازه و علاوه بر اون قادر به پیدا کردن غذا نباشن . بهترین راه ممکن شاید این باشه که اون ها رو در یک فضای آزاد و بزرگ رها کنیم. جایی که درخت و آب داره اما مراقب شون هم باشیم . باز باید از صاحب نظران این حرفه سوال بپرسید . به امید روزی که هیچ پرنده ای در قفس نباشه . واقعاً گناه دارن . لطفاً قبل از رها کردن اون ها در هر فضایی از چند نفر در مورد این کار بپرسید. باغ و درخت و آب و دوست دارند