یک شعر زیبا درباره ورود امام خمینی (ره) بهمن ۵۷
تو آمدى و بهشت زهرا، در سرخى خون هاى به ناحق ریخته شده، دوباره تپید.
تو آمدى و با آمدنت، فرودگاه مهرآباد، آبادانى ایران را با بالهاى کبوترهاى سپید نامه رسان، به همه جاى جهان، مخابره کرد…
مى آید؛ بر بام بلند آرزو و به جست و جوى شهیدانى که مسیرش را با خون خویش مطهر کردند.
خانه هاى قلبمان، شانه هاى مهربان او را مى جویند تا در سایه خورشیدى اش، طعم خوش آزادى را بچشند.
تکفارس آی آر
اگرچه سیه مستان شب، با خنجر ظلم، سپیداران باغ را سر بریده اند، دست نوازش باغبانى چون روح خدا، نگاهى سبز را به درختان آرزوهایمان باز مى گرداند.
خوش آمدى به وطن؛
پرسوختگان منتظرت، چشم انتظار دست نوازش تواند که از بام بلند دیدار، بر خاطر مجروحشان بکشى، اى روح خدا.
آمدى، تا روزهایمان رنگ سربلندى بگیرد و دستهایمان بوى لبخندهاى آشتى.
آمدى
www.takfars.ir
تا پشت آن همه شبهاى طولانى، طعم روز را فراموش نکنیم و به زیارت آفتاب برویم.
آمدى
تا پیروزى، فانوس شبهاى بى چراغى ما باشد و لبخند، عطر خوش آزادى مان.
تو که آمدى
زمستان در برفهاى ناتمامش آب شد و بهار، در سینههاى ما شکوفه زد.
تو آمدى
تا طنین حقیقت، از برجهاى سر به فلک کشیده تاریخ، به گوش برسد.
تو آمدى
تا جاء الحق و زهق الباطل، دوباره ترجمه شود.
تو آمدى
تک فارس
تا هیبت کاغذى سر سپردگان طاغوت، در جهنمى از آتش، خاکستر شود.
تو آمدى و بهشت زهرا، در سرخى خونهاى به ناحق ریخته شده، دوباره تپید.
تو آمدى و با آمدنت، فرودگاه مهرآباد، آبادانى ایران را با بالهاى کبوترهاى سپید نامه رسان، به همه جاى جهان، مخابره کرد.
تو آمدى و نفس هاى مسیحایى ات، کالبد هاى مرده را حیاتى دوباره بخشید.